در تماشاي گاه به گاه تئاترها، فکر ميکنم آنچه اين روزها در جريان تئاتر اتفاق ميافتد، بسيار اميدوارکنندهتر از جريان حاکم بر سينماست. باز کاري از محمد يعقوبي کارگرداني که آثارش هميشه براي من غنيمت بوده است. باز بعد از مدتها همان نگاه خاص يعقوبي به مسائل اجتماعي، همان روايت منحصر به فرد او. همان چيزي که منتظرش هستي. اجراي مجدد زمستان ۶۶ براي حافظه فراموشکار ما، براي تمام آن چيزهايي که عامدانه پس ميزنيم و ميبريم تا جايي فراموش شوند، براي نسلي که جوان است و از جنگ چيزي نميداند، يک تلنگر بسيار جدي است.
فرصت مشاهده يک تجربه دسته جمعي فراموش شده.. تئاتري با بازيهايي خيلي خوب و کارگرداني حساب شده. بازيهايي جدي و ماندگار. حضور رويا افشار بعد از مدتها، آن هم در چنين نقشي مرا غافلگير کرد. ما نقش مادر در سينما و تئاتر بسيار داشتهايم. اما چندتاي آنها به يادماندني شدند؟ چندتاي آنها در حافظه ما خواهند ماند؟ چند تا را مدتها بعد باز به ياد خواهيم آورد؟ تعدادشان خيلي زياد نيست. اما من به جرات ميتوانم بگويم که اين نقشآفريني توسط رويا افشار به رهبري محمد يعقوبي ماندگار شد. يادگاري از يک مادر ايراني تمام عيار. از همين الان چشم به راه کارهاي بعدي محمد يعقوبي هستم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.